تعلیم تئوری، تربیت عملی؛ تناقض در رویکردهای مدرسه و خانه (داستانک)

ساخت وبلاگ

تعلیم تئوری و تربیت عملی و تناقض در رویکردهای مدرسه و خانه  به طور اتفاقی از پنجرۀ خانه نگاهی به بیرون می اندازد. مادری جوان با پسرک ۶-۷ ساله اش در حال عبور از کوچه اند. تا اینجا همه چیز عادی ست؛ همان جریان عادی زندگی در کوچه. اما رفتار نامتعارف مادر صحنه ای غیرعادی و در عین حال جالبی را رقم می زند و ناخواسته توجه اش را جلب می کند؛ کشیده ای که مادر حوالۀ پسرک می کند و کار غیرمعمولی که همانجا به انجام آن مبادرت می ورزد.

پسرک با اولین کشیده جست کوتاهی می زند چند قدم جلو می پرد و چرخ می زند و به مادر می چسبد و خود را به دست و پای او می مالد. مادرِ جوان کشیده دوم را نیز نثار پسرک مي كند.

پسرک جستی می زند و باز هم چند قدم جلوتر می پرد و از مادر دور می شود اما مادر بی درنگ بر روی پلۀ سنگی آستانۀ خانه ای می نشیند و کیف قهوای رنگش را از روی شانه اش زمین می گذارد و دستش را بدون معطلی درون آن فرو  می برد و دو عدد "دستم بو" بیرون می آورد و کنار پای راستش روی زمین می گذارد.

پسرک راه رفته را برمی گردد و به سمت "دستم بو" ها خم می شود و کشیدۀ سوم را نیز دریافت مي كند و باز هم از مادر دور می شود با چند متر فاصله می ایستد. 

مادر جوان چند پلاستیک شفافِ اطو کشیدۀ بدون چروک از داخل کیفش بیرون می آورد و بین پاهایش مهارشان مي كند تا باد نبرد. در همان حال دهانه یکی از پلاستیک ها را که نو بودنش کاملاً مشخص است، با کمی تقلّا باز مي كند و چند مشت میوۀ قرمز رنگ از داخل کیف بیرون می آورد و در درون آن می‌ریزد. از رنگ میوه ها و اندازۀ ریز آنها می شود فهمید که توت فرنگی هستند. پسرک به مادر نزدیک می شود و کشیده ناکام دیگری به سمتش حواله می‌گردد.

پسرک جستی به عقب می زند و مادر پلاستیک حاوی میوه قرمز رنگ را کنار پایش زمین می گذارد و پلاستیک دوم را برمی‌دارد تا باقیماندۀ محتویات کیف را درون آن بریزد. این بار چیزی که از درون کیف قهوه ای رنگش بیرون می آورد، گوجه سبز است. با چند حرکت سریع، تمام گوجه سبزهای موجود در کیف را به داخل پلاستیک انتقال می دهد. چند عدد توت فرنگی باقیمانده را نیز که ظاهراً با گوجه سبز مخلوط شده بوده، داخل پلاستیک مخصوص آن می اندازد.

حالا نوبت دستم بوهاست که در ابتدای کار از کیف بیرون آمده اند. پلاستیک فابریک سوم را هم برمی‌دارد و دستم بو ها را در داخل آن می گذارد. درِ پلاستیک های حاوی گوجه سبز و توت فرنگی را که چندان هم زیاد نیستند، گره مي زند و دست پسرک می دهد. کیف قهوه ای رنگش را که حالا خالی شده، روی شانه چپش می اندازد و پلاستیک حاوی دو عدد دستم بو را با دست راست برمی دارد و بلند می شود و همراه با پسرش، با سه نوع میوۀ نوبرانه راهی منزل می شوند.

همۀ این اتفاقات معدود بسیار سریع و شتابان و در مدت زمان بسیار کوتاهی رخ می دهد. اما برای بینندهٔ ناخواندۀ ما یک دنیا پیام دارد و برای جامعه، یک جهان پیامد؛ بینندهٔ ناخوانده ای که چند حرکت نامتعارف متوالی یک مادر حس کنجکاوی اش را برانگیخته و شاهد آن همه کار فشرده و رفتار حساب شده و اقدامات شتابان هوشمندانه بوده، به تیزی و فرزی و مهارت و زیرکی و حسابگری مادر در میدان عمل و تأثیر تعلیمات عملی او بر تربیت پسرک می‌اندیشد؛ قسمت جالب ماجرا این است که مادر جوان به هنگام تهیۀ رندانۀ میوه ها پلاستیک مورد نیاز را هم از همان محل تدارک دیده است.

او برای تمام قسمت های کارش برنامهٔ عملیاتی دقیقی داشته است. همه چیز را پیش بینی کرده و مو به مو اجرا کرده است. شاید ارائۀ گزارش کار شفاهی به پدرِ پسرک را نیز در برنامۀ کاری خود گنجانده است!
پسرک احتمالاً با دیدن این همه تناقض در رویکردهای خانه و مدرسه در خصوص رفتار اخلاقی، از آموزش عملی مادر بیشتر خواهد آموخت و شاید رویکرد عملی و موفقیت آمیز مادر را خواهد پسندید.
احتمالاً تربیت عملی مادر بر تعلیم تئوری مدرسه خواهد چربید!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

صدای معلم | کل مطالب...
ما را در سایت صدای معلم | کل مطالب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayemoallem بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 11 تير 1396 ساعت: 3:19