معلمان من

ساخت وبلاگ

خاطره ای از <strong>معلمان</strong> و فراش مدرسه

آقای زند
آقای زند همه کاره مدرسه بود. معلم، معاون، مدیر، سرایدار، ولی، دایه، فروشنده و...
با قدی کوتاه، ابروهای پرپشت، صورتی آفتاب سوخته. خوش رو و فرز. رفت و آمدش با دوچرخه بود. مانده بودیم با آن پاهای کوتاه چه جوری دوچرخه بیست و هشت را می راند.
ویژگی ممتازی داشت که او را یک سر و گردن از بقیه بالاتر می برد.

در نگاه اول نمی شد بفهمی معلم است یا سرایدار، فرّاش است یا مدیر و... او اهل گفت و گو بود. چیزی که معلمان از آن دور بودند. در روزگاری که آدم به حساب نمی آوردنمان، حالمان را می پرسید.

در عین حال خیلی  با ابّهت بود و نمی شد تو چشمش نگاه بکنی و کمی عقب نروی. با همه اینها وقتی بهش نزدیک می شدی می دیدی خیلی مهربان است. هنگامی که معلم غیبت می کرد و او را به کلاس می فرستادند، خوشحال می شدیم. جاروی بلندش را پشت در می گذاشت و وارد می شد. برپایی و برجايي. می رفت سر داستان یا نصیحت. فرق نمی کرد. هردوش شنونده داشت. خوشحال بودیم که این ساعت از درس و کتک خبری نیست. خوشحال بودیم که یک ساعت را با خوشی طی می کردیم. هرجور می نشستیم حتی اگر می خندیدیم کف دست مان داغ نمی شد.
اقای زند به عنوان فروشنده زنگهای تفریح حواسش جمع بود بچه ها هم پول بدهند و خوراکی بخرند و هم بیش از پولشان چیزی برندارند.
سر و سرّی هم با کبوتر داشت. در نتیجه دمخور  دائی‌ام بود و از این حیث بیشتر از بقیه بچه ها مورد توجهش بودم. هرچند رقابتی که در فروش خوراکی در قبل و بعد از تعطیلی مدرسه داشتیم، گاه کمی از نظرش می افتادم. مغازه دائی‌ام جنب مدرسه بود و خوراکی مخصوص بچه‌ها را می‌آورد. من هم کمک‌کار او فروشنده در مغازه بودم. همیشه قبل از شروع  و هنگام تعطیلی مدرسه خوراکی های مخصوص بچه ها را در مغازه دایی ام در جنب مدرسه می فروختم. حتی مخفیانه مقداری با خودم می آوردم داخل مدرسه تا به مشتری های ثابتم بفروشم.
هرچه فکر می کنم می بینم آقای زند در دوره ابتدایی از مدیر و معلمانم بیشتر در ذهنم جای گرفته. خواستنی تر و با تجربه تر از معلم ها بود.

خاطره ای از معلمان و فراش مدرسه

کاش او معلم شش سال ابتدایی‌ام می شد.

کاش.پ.ن: ویدئو را جناب عباس آناهید یکی از بهترین معلمان ابتدایی مهاباد تهیه کرده و برایم فرستاد. فرزندم طاهر در کلاس اول سال ۶۶ شاگرد ایشان بود در دبستان فرهنگیان مهاباد که مدیرش آقای سیداحمدی بود.
هدیه طاهر در این روز تبریک روز معلم با خط خودش است. یادش به خیر. زندگی چه سرعتی دارد. چشم هم می‌گذاری جا می‌گذاردت و به سرعت می‌رود. الان طاهر ۴۰ بهار را پشت سر گذاشته .

(https://www.instagram.com/p/B_pSpsDpWEG/?igshid=43zsggusp9d1)

کانال انشا و نویسندگی


خاطره ای از معلمان و فراش مدرسه

صدای معلم | کل مطالب...
ما را در سایت صدای معلم | کل مطالب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayemoallem بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 23 ارديبهشت 1399 ساعت: 7:35