معلم امروز چگونه و چرا از معلم دیروز فاصله گرفت؟

ساخت وبلاگ

روز <strong><strong>معلم</strong></strong> و دلایل افول جایگاه معلم و معلمی و آموزش

شاید نامگذاری روزی خاص برای فراموش شدگان اصلی یک جامعه ، بی معناترین چیز باشد. بودن و دیده نشدن معلمان در این جامعه با تعیین روزی خاص جهت بزرگداشت و یا نکوداشت و یا گرامی داشت و.... یک ظرفی خالی است که همانند جملات جا خالی ، می توان با توجه به میل و اختیار خود آن را پر کرد. یعنی یک مقوله ای بی هویت که چیزی بیشتر از درستی یک جمله ارزش چندانی ندارد. تصور کنید به کودک سه سالۀ خود نکتۀ مهم و حسّاسی را می خواهید آموزش دهید و او گوش نمی دهد و یا یاد نمی گیرد و یا با لجبازی نمی خواهد دقت کند تا یاد بگیرد. داستان ما معلمان در این جامعه هم عین همین قصۀ کودک سه ساله است. در این جامعه هیچ کس نمی خواهد درک کند که فاکتورهای دردمندی فرهنگیان چیست ؟ یا مسئولان اصلا به حکایت دردمندی آنان گوش فرا نمی دهند ، و یا با لجبازی نمی خواهند روی خواسته های آنان دقیق شوند تا درک کنند و آنها را حل و فصل نمایند. در یک تعریف کوتاهی از معلم در این جامعه می توان گفت : بن بست انتخاب شغل ، معلمی است.

روز معلم و دلایل افول جایگاه معلم و معلمی و آموزش

در جامعه ای که عدالت نیست و تبعیض در هر بُعدی غوغا می کند ، اصولا تَر و خشک با هم می سوزند. کسانی که از سر ناچاری و با بی میلی معلم شده اند و سی چهل درصد مابقی که با طرح و برنامۀ قبلی و با اشتیاق دوران کودکی و نوجوانی خود معلمی را پیشۀ خود ساخته اند ، آنان نیز با محرومیت از حقوق شغلی و فردی ، می سوزند و دیگر توان و پتانسیل ساختن را ندارند. از یک سو شور و شوق رفتن به مدرسه را داری تا در شرح وظایف خود غرق شوی و لذت معنوی ترا مباح سازد که گویی به زیارت خانۀ خدا رفته ای و یا حس و حال کسی را داری که با تاختن بر دل دشمن ، عشق و هوس شهادت دارد . از سویی دیگر دنیای نادانسته های دانش آموزان در هر سنی با آغاز حرکت و کلام تو ، رنگ دانایی به خود می گیرد. او سرچشمۀ معرفت است برای کسی که عاشق آموختن است. هر چند که امروز با سیاست های نپخته و یا شتاب زدۀ وزارت آموزش و پرورش که مسندنشینان آن کمتر سزوار تکیه زدن بر آن را دارند ، این عشق باریکه ای نحیف و شکننده گردیده است و با برون افکنی مسئولان خرد و کلان همۀ گناه ها به پای فضای مجازی انداخته می شود ، اما نقش تخریبی خانواده و مدرسه در این مهم را نمی توان نادیده گرفت. حاکمیت یک بحران اخلاقی و رفتاری و آموزشی .

 امروز با سیاست های نپخته و یا شتاب زدۀ وزارت آموزش و پرورش که مسندنشینان آن کمتر سزوار تکیه زدن بر آن را دارند ، این عشق باریکه ای نحیف و شکننده گردیده است و با برون افکنی مسئولان خرد و کلان همۀ گناه ها به پای فضای مجازی انداخته می شود ، اما نقش تخریبی خانواده و مدرسه در این مهم را نمی توان نادیده گرفت. حاکمیت یک بحران اخلاقی و رفتاری و آموزشی

دیروز ترجیح محرومان این سرزمین هم توسط والدین و هم فرزندان ، سعی و کوشش برای طی طریق آموزش رسمی و پا گذاشتن به دانشگاه و رسیدن به مَسندی بود که محرومیت زُدای زندگی خود و خانواده اش باشد ، اما امروز آنان نیز از سلامت و صلابت این طریق در تردید هستند و بیشتر تلاش می کنند تا عمر خود را برای احراز احتمالات ضعیف و سست بنیان هدر ندهند. چون دیگر حتی از سوی جامعه ، اجازۀ چنین اندیشه ای را ندارند که قادرند با تحصیل ، محرومیت خویش و خانواده را تخفیف دهند و یا آن را به کلی حذف کنند. اما در این بین بیشتر از هر کس و نهادی ، معلمان مذمت می شوند و گناه آنان در این بیخردیِ مداوم ، پررنگ تر است.

شاهد عینی در ترجیح گذشتۀ محرومان برای تحصیل و ادامۀ آن ، ریشۀ روستازادگی بسیاری از مسئولان دیروز و امروز است.

آری ! تا من ، خویشتنِ خویش را باور نکنم و با اتکا به توانایی های خودم در پی خلق فرهنگ و ارزش و اخلاق برنیایم ، هیچ قدرت و نیرویی دیگر ، حداقل در جامعۀ ما قادر به انجام این رسالت سنگین نیست.

تبعیض در تحصیل و طبقاتی شدن تحصیل ، امروزه تمامی انگیزه ها و انگیزش های لازم برای تحریک و ایجاد رفتار مثبت را نیست و نابود ساخته است و قشر محروم با در جا زدن در همان نقطۀ تولد خود به تقویت قوای روحی – روانی بیمارگونۀ نسل خویش می پردازد و خفت و خواری تقسیم سهم از منابع طبیعی و غیرطبیعی هستی توسط بهتران جامعه ، آنان را به رذالت زباله گردی و مصرف مواد مخدر و قاچاق آن و قتل و جنایت و دزدی و...... گسیل می دارد. دیگر روستا زادگان کمتر راغبند تا در فصل کاشت و برداشت محصول ، بیش از بیست ساعت هم کار کنند و هم با تحصیل شبانه دود چراغ خورند تا شاید فردا نمایندۀ مجلس شوند و یا پزشک درمانگاه روستایشان و......

دیروز معلم در این جامعه تابویی نشکستنی بود و امروز او درختچۀ گلی کوچک در گوشه ای از چمنزار پارکی سرسبز است که درختان بزرگ با شاخ و برگ درهم تنیده ، اجازۀ دیده شدن به او را نمی دهند. بهرۀ او از نوازش باغبان کم و از آبیاری اختصاصی محروم است. شاخ و برگ خشکیدۀ آن را کسی بر تن نحیف او نمی چیند، لذا او زیبایی و جذابیت خود را روز به روز از دست می دهد!! او در حسرت نگاه خیره و مشتاق و تحسین برانگیز هر رهگذری است اما دریغ و صد افسوس !

دیروز معلم فقط با ظاهر زیبنده و قدوم استوار ناشی از اعتماد به نفس و عزت نفس اش ، دیده نمی شد بلکه چون با دَم عیسایی خود جاهلان مرده را زنده می ساخت ، ارزشمند بود ، حسرت نسبت به شغل او و پایگاه خردمندانۀ او با نقشی که جامعه آن را مقدس می شمرد ، ارزش زر را برای زرگران دو صد چندان می کرد. اما امروز نه او زر است و نه زرگران قابلی وجود دارد و نه حسرتی برای شغل او در جامعه موج می زند. او امروز بدون تعارف دیگر مقدس نیست. شاید جملات متظاهرانه عمده دلیل این سقوط ارزشی باشد. جملاتی چون : معلمی شغل انبیاست و یا هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا عبد خویش می سازد و...... چون گویندگان این جملات کسانی بودند که ضربات مهلکی بر پیکر نظام آموزشی وارد ساخته بودند و همچنین بر حریم حقوق شهروندی معلمان رسما تاخته بودند . جراحت روحی معلم از این تاخت و تاز ، آنچنان ریش ریش گردید که توان ترمیم و قدرت سرپا ایستادن و دفاع از حیثیت شغلی خود را نیز با بی نصیبی های مکرّر و متزاید ، دیگر ندارد. او همانند تنها سرباز زخمی جا مانده از یک گروه ضربتی بر دل دشمن است که علیرغم ناتوانی در ایستادن ، تلاش می کند تا پرچم وطن را در دستان خونین خود استوار نگه دارد و ثابت کند که شکست نخورده است.

روز معلم و دلایل افول جایگاه معلم و معلمی و آموزش

لابد فراموش نکرده ایم انتخاب تحصیل در دانشگاه پردیس توسط پذیرفته شدۀ رتبۀ دوم رشتۀ علوم انسانی از خطۀ سیستان و بلوچستان آقای عبدالله رئیسی را که رسانه ها و وزیر و وکیل چقدر شادی کردند! دلیل شادی فقط انتخاب شغل معلمی توسط اوی برتر کنکور نبود ، اصلی ترین دلیل شادمانی جامعۀ فرهنگیان ، اتفاق ناب انتخاب این شغل توسط یک توانمند تحصیلی بود ، پدیده ای نادر که حداقل طی چهل سال ، رخ نداده بود. آری ، انتخاب این شغل توسط یک برگزیده خود دلیلی بر بن بستی این شغل در این جامعه است که شدیدا نسبت بدان ، بی اعتناست.

آری ؛ با وجود از دست دادن قوای مبارزه و ایستادگی ، معلم امروز با تلاش های جزیره ای ناهمگن ، بیرق عزت شغل خود را هنوز در دستان خود در اهتزاز دارد تا شاید مردی به نیک نامی او ، هدایت گر این کاروان شکست خوردۀ اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی گردد و آنان را به سر منزل مقصود رساند.

معلم امروز تلاش می کند در این آشفته میدان نظام آموزشی ، تعهد شغلی خود را به جا آورد ، او بر استواری و ایستادگی پرچم این صنف می افزاید و تلاش می کند تا جایی که جان در بدن دارد بر زمین نخورد. اما هیچ ماده و تبصره و قانونی ضامن این آهو نیست و او گاهی خود نیز با خستگی مفرط ، تصور می کند که آب در هاون می کوبد! او در این رزم ، گاه متهم به بی تفاوتی ، ناآگاهی ، انزواگزینی و عدم اتحاد ، عدم مطالبه گری ، فردگرایی در عمل و.... می شود. اما همۀ معلمان چنین نیستند و یا معلمان خواسته ، چنین نشده اند. مسیر کوش و تلاش آنان چنین هدایتی را محکوم گردیده است. آنان ناخواسته از معلم دیروز ، فرسنگ ها فاصله گرفته اند و عجیب آن که هنوز به جایی هم نرسیده اند. آنان برای رهایی از هر بن بستی ، خود را به آب و آتش می زنند اما سهم آنان بیشتر آتش سوزان است تا آب زلال حیات بخش.

معلم دیروز در عین ناتوانی اقتصادی ، سروی سربلند بود و معلم امروز علیرغم افزایش هر سالۀ دریافتی ، بیدی لرزان است. شاید چنین تشبیهات خود تزلزلی بر این شغل باشد ، ولی شاید عده ای با زبان تمثیل بهتر بتوانند بفهمند که با معلم چگونه معامله ای کرده اند!

معلم دیروز ، هیچ گاه مضحکۀ مردم با اخبار اختصاصی و صنفی از مصایب و دریافتی ها نبود و چون از امنیت خصوصی بودن اطلاعات شغل و وزارتخانه بهره مند بود ، بین مردم ارزشمند بود ، اما از وقتی که این دژ در هم شکسته شد و سد اعتبار و منزلت معلمان زیر آب رفت ، زندگی و حال و روز معلم شد سقز دهن هر سن و سالی و هر بالغ و نابالغی . حتی از ماجراهای تلخکامی معلمان ، عده ای هنرمند ! فیلم و نمایش ساختند تا سوژه خندیدن مردم قدری با واقعیت های جامعه همخوانی داشته باشد. زشتی عمق فاجعه ، وقتی بیشتر گردید که خود معلمان و زن و بچه های آنان با وزیر و نماینده مجلس و ...... همه با هم به این دردنامه ها خندیدند. صدای قهقهۀ پشت دیوار بلند منازل ایرانی ها در روز و ساعت پخش سریال تمسخر معلم و زندگی او ، بلندِ بلند بود . دیگر کسی نبود تا بر این افتضاحات خرده گیرد و با عصیان در مقابل آن ، از تخریب هر چه بیشتر فرهنگ و فرهنگ سازان کشور ، جلوگیری کند ، چون همه با هم برای زندگی معلم می خندیدند.

سیلاب ناکامی ها برای معلمان با خنده های مستانه آغاز شد و آرام آرام با شکستن استواری معلم ، اخلاقیات نیز آسیب دید و دهان دانش آموز به گستاخی به سوی معلم رگبار نامهربانی و بی حرمتی شلیک کرد و خشم فرو خوردۀ معلم با زدن به سیم آخر ، در درازدستی به سوی ضرب و شتم دانش آموز به پا خاست. هر دو در یک کینۀ خفته در دل محرومیت ، بر هم تاختند ، جراحات روحی تبدیل به جراحات جسمی گردید و هر چه بدی و بدشانسی بود سهم معلم شد ، چون برای دولت کار می کند و از دولت حقوق می گیرد. عده ای چنین جریانِ زد و خورد را انتقام از تمامی عناصر مسبب حال و روز معلم می دانند ، عده ای افزایش چنین روالی را طالبند تا شاید معلمان در جامعه دیده شوند ، عده ای سرریزی مشکلات زندگی معلم را عامل این درگیری می دانند و عده ای دانش آموز امروز را نسلی سرکش و گستاخ می دانند که بجز با زدن آدم نمی شود.

روز معلم و دلایل افول جایگاه معلم و معلمی و آموزش

آنچه که در این وسط در حال فراموشی است ، جایگاه ارزش و منزلت معلم و قربانی شدن اخلاق در جامعه است. باید اندیشید که چرا اخلاقیات در جامعه ما در حال شلاق خوردن است و کم رنگ شدن آن چه مضرات بنیانی در جامعه می گذارد و آیا این انحطاط ارزشی از خانواده به مدرسه سرایت می کند و یا بالعکس و و یا از جامعه بر هر دو اثر می گذارد و بالعکس.

فقط معلم و زندگی او و آموزش در خطر نیست ، فرهنگ رسمی و غیررسمی نیز شدیدا آسیب می بیند. با قربانی شدن ارزش و هنجار و اخلاقیات در جامعه ، فرهنگ قرار است چه چیزی را نسل به نسل و سینه به سینه به آیندگان منتقل کند ؟!

افزایش حقوق و بزرگنمایی آن به عنوان مشکل اصلی فرهنگیان ، آسیب جدّی به جایگاه و منزلت شغل معلمی و فرهنگ و آموزش کشور وارد می نماید. شاید جریان قطره ای این افزایش که در مسابقه با نرخ تورم همیشه بازنده بوده است ، خود دلیلی برای همین عقب نگه داشته شدن باشد. یک پدیدۀ پنهان با نیتی آگاهانه !! مَرهم این درد بزرگ جامعه نه افزایش حقوق در سطح فعلی است و نه طرح رتبه بندی و نه سند تحول و ...
من و شمای معلم قبل از هر کس دیگر ، می بایست در خلق ارزش بکوشیم و بر درستی فعل و گفتار بیفزائیم و حامی و پشتیبان یکدیگر باشیم. تا من ، خویشتنِ خویش را باور نکنم و با اتکا به توانایی های خودم در پی خلق فرهنگ و ارزش و اخلاق برنیایم ، هیچ قدرت و نیرویی دیگر ، حداقل در جامعۀ ما قادر به انجام این رسالت سنگین نیست.

بیایید خود کم بین نباشیم و بدانیم که می دانیم و با دانایی خود جهل و ظلم و ستم و تبعیض را به زانو در آوریم. چون هر روز زندگی به پدر و مادر و معلمان تعلق دارد و هر سه سازندگان جامعه و تربیت کنندگان افراد آن هستند لذا از صمیم قلب می گویم هر روزتان مبارک.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

صدای معلم | کل مطالب...
ما را در سایت صدای معلم | کل مطالب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayemoallem بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:19